loading...
12 امام
صادق شرفی بازدید : 22 دوشنبه 14 اسفند 1391 نظرات (1)

ویژگیهای زندگی امام سجاد (ع)

بعد از امام حسین (ع) مقام امامت به فرزندش امام علی بن الحسین (ع) رسید، او را (( ابو محمد )) و (( زین العابدین )) می خواندند و گاهی (( ابو الحسن )) یاد می کردند. مادرش (( شاه زنان )) دختر کسری (آخرین پادشاه سلسلۀ ساسانی) بود که به او (( شهربانویه )) می گفتند. امیرمؤمنان علی (ع) حریث بن جابر حنفی را کارگزار جانب مشرق قلمرو حکومت (اسلامی) قرارداد ؛ بعدا حریث دو دختر یزدگرد (سوم) را برای علی (ع) فرستاد و آن حضرت ، شهربانویه را به حسین (ع) بخشید و از او امام زین العابدین (ع) به دنیا آمد و دیگری را به محمد بن ابوبکر بخشید ، که از او قاسم بن محمد ، متولد شد و قاسم و امام سجاد (ع) با هم پسر خاله هستند. امام سجاد (ع) در سال 38 هجری ( پنجم شعبان ) در مدینه متولد شد ، دو سال از آخر عمر جدش امیرمؤمنان علی (ع) را درک کرد و دوازده سال از عمر عمویش امام حسن (ع) را درک نمود و 23 سال با پدرش امام حسین (ع) بود و بعد از پدر ، 34 سال عمر کرد و سرانجام ( بنابر مشهور ، در روز 25 محرم ) سال 95 هجری در سن حدود 56 سالگی در مدینه از دنیا رفت و دوران امامت او 34 سال بود و قبرش در قبرستان بقیع ( واقع در مدینه ) در کنار قبر عمویش امام حسن (ع) است.      

صادق شرفی بازدید : 34 شنبه 12 اسفند 1391 نظرات (0)

فرزندان امام حسين (ع )

امام حسين (عليه السلام ) داراى شش فرزند بود:

1 - على بن الحسين (امام سجّاد) كُنيه او (( ابومحمّد )) بود، مادرش (( شاه زنان )) دختر يزدگرد (سوّم ) بود.

2 - على بن الحسين (عليه السلام ) (معروف به على اكبر) كه در كربلا در جريان عاشورا به شهادت رسد، مادرش (( ليلى )) دختر ابوقرة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود.

3 - جعفر بن حسين كه فرزند نداشت و مادرش از قبيله قُضاعيّه بود، و جعفر در زمان حيات امام حسين (عليه السلام ) از دنيا رفت .

4 - عبداللّه ، كه در روز عاشورا در آغوش پدر بود، تيرى از جانب دشمن به او اصابت كرد به طورى كه سرش را از بدنش جدا نمود و به شهادت رسيد.

5 - سكينه ، كه مادرش (( رباب )) دختر امرء القيس بن عدى از قبيله كلبى بود.

6 - فاطمه كه مادرش (( اُمّ اسحاق )) دختر طلحة بن عُبيداللّه از قبيله تَيْم بود.

گذرى بر زندگى امام چهارم حضرت علىّ بن الحسين (ع ) ويژگيهاى زندگى امام چهارم (ع ) بعد از امام حسين (عليه السلام ) مقام امامت به فرزندش امام على بن الحسين (عليهماالسلام ) رسيد، او را (( ابومحمّد )) و (( زين العابدين )) مى خواندند و گاهى (( ابوالحسن )) ياد مى كردند.

مادرش (( شاه زنان )) دختر كسرى (آخرين پادشاه سلسله ساسانى ) بود كه به او (( شهربانويه )) مى گفتند.

اميرمؤ منان على (عليه السلام ) حريث بن جابر حنفى را كارگزار جانب مشرق قلمرو حكومت (اسلامى ) قرارداد بعدا حريث دو دختر يزدگرد (سوّم ) را براى على (عليه السلام ) فرستاد و آن حضرت ، شهر بانويه را به حسين (عليه السلام ) بخشيد و از او امام زين العابدين (عليه السلام ) به دنيا آمد و ديگرى را به محمد بن ابوبكر بخشيد، كه از او قاسم بن محمد، متولّد شد و قاسم و امام سجّاد (عليه السلام ) با هم پسر خاله هستند.

و امام سجّاد به سال 38 هجرى (پنجم شعبان ) در مدينه متولّد شد، دو سال از آخر عمر جدّش اميرمؤ منان على (عليه السلام ) را درك كرد و دوازده سال از عمر عمويش امام حسن (عليه السلام ) را درك نمود و 23 سال با پدرش امام حسين (عليه السلام ) بود و بعد از پدر، 34 سال عمر كرد و سرانجام (بنابرمشهور، در روز 25 محرم ) سال 95 هجرى در سن حدود 56 سالگى در مدينه از دنيا رفت و دوران امامت او 34 سال بود و قبرش در قبرستان بقيع (واقع در مدينه ) در كنار قبر عمويش امام حسن (عليه السلام ) است .

صادق شرفی بازدید : 19 شنبه 12 اسفند 1391 نظرات (0)

هجرت و جهاد امام حسين (ع )

هنگامى كه معاويه (در نيمه رجب سال شصت هجرى ) از دنيا رفت و دوران صلح (آتش ‍ بس ) كه مانع آن بود تا امام حسين (عليه السلام ) مردم را به امامت خود دعوت نمايد به پايان رسيد در محدوده توان و امكانات خود، مساءله رهبرى خود را آشكار ساخت و در هر فرصتى براى آگاهى بخشى به ناآگاهان استفاده نمود و رفته رفته يارانى به گرد او آمدند، آنگاه آن حضرت مردم را به جهاد و نبرد (با سلطنت يزيد و بنى اُميّه ) دعوت نمود و آماده جنگ شد و با اهل بيت و فرزندان خود از حرم خداو حرم رسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) (از مكّه و مدينه ) به سوى عراق رهسپار گرديد تا به كمك شيعيانش كه او را (به آمدن به كوفه ) دعوت نموده بودند، با دشمن جنگ كند.

امام حسين (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نخست پسرعمويش (( مسلم بن عقيل )) (عليه السلام ) را به سوى كوفه فرستاد و او را براى دعوت مردم به جهاد و گرفتن بيعت از مردم برگزيد، مردم كوفه با او براى جهاد، بيعت كردند و پيمان وفادارى خود را به او اعلام داشتند و خيرخواهيش را به جان پذيرفتند، ولى طولى نكشيد كه (وقتى ورق برگشت ) آنان بيعت خود را شكستند و دست از يارى او كشيدند و او را تسليم دشمن نمودند و دشمن (در يك جنگ نابرابر) او را كشت و مردم كوفه از مسلم (عليه السلام ) دفاع ننمودند. سپس (همين مردم اغفال شده ) براى جنگ با امام حسين (عليه السلام ) از كوفه خارج شدند، آن حضرت را (در سرزمين كربلا) محاصره كردند و او را از رفتن به شهرها بازداشتند و آنچنان او را در تنگنا قرار دادند كه نه راه گريزى داشت و نه يار و ياورى و بين او و آب فرات جدايى انداختند تا اينكه بر او دست يافتند و آن حضرت را (در يك جنگ نابرابر) كشتند و آن بزرگوار در حالى كه تشنه لب ، مجاهد، شكيبا، مخلص و مظلوم بود به شهادت رسيد، بيعتش را شكستند، حريم حرمتش را دريدند و به هيچ وعده او وفا نكردند و هرگونه رشته پيمان با او را گسستند و آن حضرت همچون پدر و برادرش شهيد شد.

صادق شرفی بازدید : 17 شنبه 12 اسفند 1391 نظرات (0)

امام حسين (ع ) در دوران امامت

(پس از شهادت امام حسن (عليه السلام ) در سال پنجاه هجرى ، امام حسين (عليه السلام ) به مقام امامت رسيد و امامت او يازده سال به طول انجاميد كه حدود ده سال آن در زمان خلافت معاويه بود).

امامت امام حسين (عليه السلام ) پس از شهادت امام حسن (عليه السلام ) به دليل آنچه قبلاً بيان شد، ثابت است و اطاعت از او بر همه مردم واجب خواهد بود هرچند به خاطر تقيّه ، مردم را به امامت خود دعوت نكند و بر اساس پيمان صلحى كه بين او و معاويه بود، مى بايست به آن وفا كند. روش امام حسن (عليه السلام ) در زمان معاويه همانند روش پدرش اميرمؤ منان على (عليه السلام ) بود، در اين جهت كه على (عليه السلام ) با اينكه بعد از رسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) امام برحقّ بود، خاموش نشست (يعنى جنگ نكرد).

همچنين روش امام حسين (عليه السلام ) در اين دوران ، همانند روش برادرش امام حسن ( عليه السلام ) پس از برقرارى صلح با معاويه بود كه با ترك جنگ و خوددارى زندگى مى كرد، اتّخاذ اينگونه روش - در برهه اى از زمان - به پيروى از روش رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود در آن وقت كه آن حضرت در مكّه (( در شِعْب ابوطالب )) توسّط مشركان محصور بود [كه ناگزير شد سه سال يعنى از سال هفتم تا نهم بعثت در آن شعب با خاموشى بسر برد] و يا در ماجراى هجرت و بيرون آمدن از مكّه ، در غار پنهان شد و خود را از ديد مشركان ، پنهان ساخت .

صادق شرفی بازدید : 14 شنبه 12 اسفند 1391 نظرات (0)

مقام امام حسن و امام حسين (ع ) در دوران كودكى

از براهين و نشانه هاى روشن اوج كمال حسن و حسين (عليهماالسلام ) (در دوران كودكى ) علاوه بر آنچه در جريان مباهله ذكر شد (كه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آن دو را كه كودك بودند با خود براى مباهله برد) يكى اينكه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) با آنان (با اينكه كودك بودند) بيعت كرد (142) و آن حضرت در ظاهر با هيچ كودكى غير از آنان بيعت ننموده است .

ديگر اينكه : آيات قرآن در شاءن آنان به خاطر كردار نيكشان بر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل گرديد، با اينكه خردسال بودند و نظير آن در مورد هيچ كسى نازل نشده است ، خداوند در قرآن مى فرمايد:

(وَيُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَاَسِيراً # اِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَلا شُكُوراً # اِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً # فَوَقيهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَلَقّيهُم نَضْرَةً وَسُرُوراً - وَجَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيراً ). .(143)

(( آنان (پيامبر، على ، فاطمه ، حسن و حسين (عليهم السلام ) ) غذاى خود را به خاطر دوستى خدا، به مسكين و يتيم و اسير مى دهند (و مى گويند) ما شما را در راه خدا طعام مى دهيم ، از شما نه پاداشى مى خواهيم و نه سپاسگزارى ، بى گمان ما از پروردگارمان مى ترسيم در روزى كه گرفته روى و پريشان باشد، پس خداوند آنان را از شَرّ آن روز نگاه داشت و آنان را شاد و خُرّم نمود و به خاطر صبر و شكيبائيشان ، خداوند بهشت و لباس حرير بهشتى را به آنان پاداش داد )) .

اين گفتار خداوند، شامل حال حسن و حسين (عليهماالسلام ) همراه پدر و مادرشان شد و در ضمن بيانگر گفتار آن دو بزرگوار و حالت درونى آنان است و اين دو (گفتار، و حالت معنوى ) نشانگر آشكار امامت و حجّت بزرگ حسن و حسين (عليهماالسلام ) بر مردم مى باشد، چنانكه قرآن خبر از سخن گفتن حضرت مسيح (عليه السلام ) در گهواره مى دهد. (144) و همين معجزه و نشانه صدق نبوّت او بود و حكايت از آن داشت كه او در پيشگاه خدا از ويژگى مخصوصى برخوردار است ، به خاطر آن كرامتى كه بيانگر مقام ارجمند او در پيشگاه خدا و برترى او بر ديگران است . و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) با صراحت به امامت امام حسين (عليه السلام ) و امامت برادرش تصريح كرده است آنجا كه فرموده است :

(( اِبْناىَ هذانِ اِمامانِ قاما اَوْ قَعَدا؛ اين دو پسرانم ، دو امام هستند خواه بپاخيزند (و بجنگند) و خواه بنشينند )) (و صلح كنند )) .

و وصيّت امام حسن (عليه السلام ) بر امامت او دلالت دارد، چنانكه وصيّت اميرمؤ منان على (عليه السلام ) بر امامت امام حسن (عليه السلام ) دلالت داشت بر اساس وصيّت رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مورد امامت اميرمؤ منان على (عليه السلام ) بعد از خودش .

صادق شرفی بازدید : 35 شنبه 12 اسفند 1391 نظرات (0)

چند روايت در شاءن امام حسن و امام حسين (ع )

1 - (( زاذان )) مى گويد: از سلمان شنيدم مى گفت از پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) شنيدم درباره حسن و حسين (عليهماالسلام ) مى فرمود:

(( اَللّهُمَّ اِنِّى اُحِبُّهُما فَاَحِبَّهُما وَاَحِبّ مَنْ اَحَبَّهُما )) .

(( خدايا! من حسن و حسين (عليهماالسلام ) را دوست دارم پس آنان را دوست بدار و (( نيز )) دوست بدار آن كسى را كه آنان را دوست بدارد )) .

و نيز فرمود: (( كسى كه حسن و حسين (عليهماالسلام ) را دوست بدارد، او را دوست دارم وكسى راكه من دوست دارم خداوند او را دوست دارد و كسى را كه خدا دوست بدارد او را وارد بهشت مى كند و هر آن كس كه حسن و حسين (عليهماالسلام ) را دشمن دارد، من او را دشمن دارم و كسى را كه من دشمن بدارم ، خداوند او را دشمن بدارد و كسى را كه خداوند دشمن دارد او را داخل آتش هميشگى دوزخ گرداند )) .

و نيز فرمود: (( اين دوفرزندم ، دو گل خوشبوى من هستند )) .

2 - (( ابن مسعود )) نقل مى كند: (( رسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نماز مى خواند (ديدم ) حسن و حسين آمدند و بر پشت رسول خدا (در سجده ) سوار شدند وقتى كه رسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) سر از سجده برداشت آنان را آرام گرفت و به زمين گذارد، وقتى كه به سجده دوّم رفت ، باز آنان با هم بر پشت آن حضرت سوار شدند. پس از نماز، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) يكى را بر زانوى راست و ديگرى را بر زانوى چپ گذارد و فرمود: (( مَنْ اَحَبَّنِى فَلْيُحِبّ هذَيْنِ؛ كسى كه مرا دوست بدارد، بايد اين دو را دوست بدارد )) .

حسن و حسين (عليهماالسلام ) دو حجّت خدا براى پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در سرگذشت (( مباهله )) (كه قبلاً خاطرنشان شد) بودند و دو حجّت خدا در دين اسلام بعد از پدرشان اميرمؤ منان على (عليه السلام ) بودند.

3 - امام صادق (عليه السلام ) نقل كرد كه امام حسن (عليه السلام ) به اصحاب خود فرمود:

(( خداوند داراى دو شهر است ؛ يكى از آنها در مشرق و ديگرى در مغرب است ، خداوند در اين دو شهر، افرادى را آفريده كه هرگز فكر نافرمانى از خدا نكرده اند، سوگند به خدا! در ميان اين دو شهر و در خود آن دو شهر، براى خداوند غير از من و برادرم حسين (عليه السلام ) هيچ كس حجّت بر بندگانش نيست )) .

و نظير اين روايت از امام حسين (عليه السلام ) نقل شده كه در روز عاشورا به پيروان ابن زياد فرمود:

(( چرا شما براى جنگ با من همدست شده ايد، بدانيد كه سوگند به خدا اگر مرا بكشيد يقينا آن كس را كه حجّت خدا بر شماست كشته ايد و سوگند به خدا بين (( جابلقا )) و (( جابرسا )) (يعنى در همه دنيا) پسر پيغمبرى كه خداوند به وسيله او بر شما احتجاج كند، غير از من نيست )) .

منظور امام حسين (عليه السلام ) از (( جابلقا )) و (( جابرسا )) همان دو شهر (در مشرق و مغرب ) است كه در كلام امام حسن (عليه السلام ) آمده بود.

صادق شرفی بازدید : 36 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

ويژگيهاى زندگى امام حسين (ع )

بعد از امام حسن مجتبى (عليه السلام ) مقام امامت به برادرش امام سوّم حضرت حسين بن على (عليهماالسلام ) رسيد، بر اساس گفتار صريح جدّش رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و پدرش على (عليه السلام ) و بر اساس وصيّت برادرش امام حسن (عليه السلام ) كنيه او (( ابوعبداللّه )) بود كه در شب پنجم شعبان سال چهارم هجرت (140) در مدينه چشم به اين جهان گشود.

مادرش فاطمه (عليهاالسلام ) او را به حضور رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورد، آن حضرت از ديدار او شادمان شد و نامش را حسين گذارد و گوسفندى براى او قربانى كرد.

او و برادرش (حسن (عليه السلام ) ) به گواهى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دو آقاى جوانان بهشت مى باشند و به اتّفاق راءى همه علماى اسلام كه در آن هيچ شكّى نيست ، آنان دو (( سبط )) (141) پيامبر رحمت هستند و امام حسن (عليه السلام ) از سر تا سينه به پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) شباهت داشت و امام حسين (عليه السلام ) از سينه تا پا شبيه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود.

و حسن و حسين (عليهماالسلام ) دو محبوب خاصّ رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و دوگل خوشبوى مخصوص آن حضرت در ميان همه بستگان و فرزندانش ‍ بودند.

صادق شرفی بازدید : 23 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

فرزندان امام حسن (ع )

امام حسن (عليه السلام ) پانزده فرزند پسر و دختر داشت كه عبارت بودند از:

1 - زيد.

2 - اُمّ الحسن .

3 - اُمّ الحسين (مادر اين سه نفر (( اُمّ بشير )) دختر ابومسعود، عقبة بن عمروبن ثعلبه از قبيله خزرج بود).

4 - حسن مُثَنّى (مادرش (( خَوْله )) دختر منظور فزارى بود).

5 - عمر.

6 - قاسم .

7 - عبداللّه .

8 - عبدالرّحمان .

9 - حسين كه لقبش (( اَثْرَم )) بود.

10 - طلحه .

11 - فاطمه (مادراين سه نفر (( اُمّ اسحاق )) دختر طلحة بن عبيداللّه تيمى بود).

12 - ام عبداللّه .

13 - فاطمه .

14 - اُمّ سَلَمه .

15 - رُقَيّه .

صادق شرفی بازدید : 19 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

جلوگيرى مروانيان از دفن جنازه

پس از آنكه امام حسن (عليه السلام ) چشم از جهان فروبست ، امام حسين (عليه السلام ) طبق وصيّت ، بدن او را غسل داد و كفن كرد و آن را بر تابوتى گذارد و براى تازه كردن ديدار به سوى قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) حمل نمود. مروان (كه آن هنگام از طرف معاويه فرماندار مدينه بود) با اطرافيانش (بنى اُميّه ) تصوّر كردند كه امام حسين (عليه السلام ) مى خواهد جسد برادرش را كنار قبر رسول خدا دفن نمايد، لذا با دارودسته خود اجتماع كردند و لباس جنگ پوشيدند تا از آن جلوگيرى نمايند.

وقتى كه امام حسين (عليه السلام ) جنازه برادر را به جانب قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورد تا تجديد عهد نمايد، مروانيان از هرسو به گرد هم آمدند، (( عايشه )) نيز سوار بر استر شده و به آنان پيوست و فرياد مى زد:

(( ما لِى وَلَكُمْ تُرِيدُونَ اَنْ تَدْخُلُوا بَيْتِى مَنْ لا اُحِبُّ )) .

(( ما را به شما چكار؟ آيا مى خواهيد شخصى را به خانه من وارد كنيد كه من او را دوست ندارم )) .

و مروان مى گفت : (( چه بسا جنگى كه بهتر از شادى و آسايش است ، آيا عثمان در دورترين نقطه مدينه دفن گردد ولى حسن پيش قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دفن شود؟! هرگز اين كار نخواهد شد تا من شمشير به دست دارم (و قدرت در دست من است )) .

نزديك بود فتنه و درگيرى شديدى بين بنى اُميّه و بنى هاشم روى دهد عبداللّه بن عبّاس با شتاب نزد مروان رفت و به او چنين گفت : (( اى مروان ! از هرجا كه آمده اى به همانجا برگرد، ما قصد نداريم كه حسن (عليه السلام ) را در كنار قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) به خاك بسپاريم بلكه قصد ما اين است كه با زيارت قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) ديدارمان را با آن حضرت تازه كنيم ، سپس جنازه را به كنار قبر جدّه اش فاطمه (بنت اسد (عليهاالسلام ) ) مى بريم و طبق وصيت آن حضرت و همانجا به خاك مى سپاريم و اگر امام حسن (عليه السلام ) وصيت مى كرد كه جنازه اش ‍ در كنار قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دفن شود به خوبى مى دانستى كه تو عاجزتر از آن هستى كه ما را از اين كار منع كنى ، ولى خود آن حضرت داناتر به خدا و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و نگهدارى حرمت قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، از اينكه توهين وويران گرددچنانكه ديگرى اين كارراكردوبدون اذن او، داخل خانه اش ‍ شد )) .

سپس ابن عباس به عايشه رو كرد و گفت :

(( واسَوْاءَتاهُ! يَوْماً عَلى بَغْلٍ وَيَوْماً عَلى جَمَلٍ تُرِيِديِنَ اَنْ تَطْفِئِى نُورَاللّهِ وَتُقاتِليِنَ اَوْلِياءَاللّهِ، اِرْجِعِى ... )) .

(( اين چه رسوايى و بى شرمى است ؟ روزى سوار بر استر و روزى سوار بر شتر مى شوى و مى خواهى نور خدا را خاموش كنى و با دوستان خدا بجنگى ، برگرد از آنچه ترس داشتى كار مطابق خواسته تو شده و آنچه را دوست دارى به آن رسيده اى (آرام باش كه ما تصميم بر دفن جنازه امام حسن (عليه السلام ) در كنار قبر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نداريم ) و سوگند به خدا - گرچه طول بكشد - روزى خواهد آمد كه خداوند انتقام اين خاندان نبوّت را از شما بگيرد )) . .(139)

امام حسين (عليه السلام ) به پيش آمد و فرمود: (( اگر وصيت امام حسن (عليه السلام ) به من نبود كه حتى به اندازه شيشه خون حجامتگرى در مورد من خونريزى نشود، شما به خوبى مى فهميديد كه چگونه شمشيرهاى خدا در مورد شما به كار گرفته مى شد (و شما را سر جاى خود مى نشاند) شما رشته پيمانهاى ميان ما و خود را گسستيد و آنچه را كه ما با شما شرط كرديم ، نابود كرديد )) .

سپس امام حسين (عليه السلام ) با همراهان ، جنازه امام حسن (عليه السلام ) را به سوى بقيع بردند و در كنار قبر جدّه اش فاطمه بنت اسد (مادر على (عليه السلام ) ) به خاك سپردند.

امام حسن (عليه السلام ) در روز 28 صفر سال پنجاه هجرى در حالى كه 48 سال از عمرش مى گذشت ازدنيارفت ،دوران خلافتش ده سال بود،برادرووصيّش امام حسين ( عليه السلام ) جنازه او را غسل داد و كفن كرد و در كنار قبر جدّه اش فاطمه بنت اسد، به خاك سپرد.

صادق شرفی بازدید : 18 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

وصيت امام حسن (ع )

(( عبداللّه بن ابراهيم مخارقى )) نقل مى كند: وقتى كه امام حسن (عليه السلام ) در حال احتضار بود، امام حسين (عليه السلام ) را طلبيد و به حسين (عليه السلام ) فرمود: (( برادرم ! هنگام فراق است ، من به خداى خود مى پيوندم ، مرا با زهر مسموم نموده اند و جگرم در طشت افتاده است ، من آن كس را كه به من زهر داد، به خوبى مى شناسم و مى دانم كه اين زهر توسّط چه كسى فرستاده شد، در پيشگاه خداوند، خودم با او محاكمه مى كنم ، تو را به حقّى كه بر گردنت دارم سوگند مى دهم كه مبادا در اين باره سخنى بگويى ، در انتظار آنچه خداوند برايم پديد مى آورد، باش ، وقتى كه از دينا رفتم چشمم را بپوشان و مرا غسل بده و كفن كن و بر تابوتم بگذار و كنار قبر جدّم رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) ببر، تا با او تجديد ديدار كنم ، سپس مرا كنار قبر جدّه ام فاطمه (بنت اسد) ببر و در همانجا به خاك بسپار، اى پسر مادرم ! به زودى بدانى كه مردم گمان مى كنند تو مى خواهى جنازه ام را در كنار قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دفن كنى ، مى كوشند تا جلوگيرى كنند، تو را به خدا سوگند مى دهم مبادا به خاطر من به اندازه شيشه حجامتى ، خون ريخته شود )) .

سپس درباره خانواده و فرزندان و آنچه از او باقى مانده سفارش كرد و امام حسين ( عليه السلام ) را بر آنان وصى قرار داد و همچنين او را بر آنچه پدرش اميرمؤ منان على ( عليه السلام ) وصيّت كرده بود، وصى خود كرد و شايستگى امام حسين (عليه السلام ) را براى خلافت بيان نمود و شيعيانش را به جانشينى آن حضرت راهنمايى كرد و به آنان فرمود: (( بعد از من حسين (عليه السلام ) نشانه (اسلام و يادگار پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) ) است )) .

صادق شرفی بازدید : 25 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

جريان دردناك شهادت امام حسن (ع )

از جمله رواياتى كه پيرامون علّت شهادت امام حسن (عليه السلام ) نقل شده از مغيره است كه گفت : (( وقتى كه ده سال از خلافت معاويه گذشت و تصميم گرفت تا براى جانشينى پسرش يزيد از مردم بيعت بگيرد، براى (( جُعْدَه )) دختر اشعث بن قيس (سردسته منافقان ) پيام فرستاد كه اگر حسن (عليه السلام ) را مسموم كنى ، من تو را به همسرى پسرم يزيد درمى آورم و صدهزار درهم نيز براى او فرستاد. جُعْده ، امام حسن (عليه السلام ) را مسموم كرد. معاويه آن مبلغ پول را به او بخشيد، ولى او را همسر يزيد نكرد، بعدا مردى از خاندان طلحه با او ازدواج كرد و او داراى فرزندانى از جعده شد، وقتى كه بين آن فرزندان و ساير قبايل قريش درگيرى لفظى مى شد، فرزندان جعده را سرزنش مى كردند و مى گفتند: (( يا بَنى مُسِمَّةِ اْلاَزْواجِ! اى پسران زنى كه خوراننده زهر به شوهرانش بود! )) .

صادق شرفی بازدید : 29 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

بيعت مردم با امام حسن (ع )

پس از خطبه امام حسن (عليه السلام ) عبداللّه بن عبّاس پيش روى آن حضرت ايستاد و خطاب به مردم گفت : (( اى مردم ! اين (اشاره به امام ) پسر پيامبر شما و وصىّ امام شماست ، با او بيعت كنيد )) .

مردم به اين دعوت ، پاسخ مثبت دادند و گفتند: (( به راستى او (امام حسن ) چقدر در نزد ما محبوب است و چقدر حقّ او بر ما واجب مى باشد و با آن حضرت به عنوان خلافت بيعت كردند )) .

و اين جريان در روز جمعه 21 ماه رمضان سال چهل هجرت (در كوفه ) واقع شد. آنگاه امام حسن (عليه السلام ) به تعيين استانداران و كارگزاران پرداخت و فرماندهان را نصب نمود و عبداللّه بن عبّاس را (براى استاندارى بصره ) به بصره فرستاد و شؤ ون كشور اسلامى را تنظيم نموده و زير نظر گرفت .

صادق شرفی بازدید : 14 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

سخنرانى امام حسن (ع ) بعد از شهادت پدر

هنگامى كه اميرمؤ منان على (عليه السلام ) از دنيا رفت ، امام حسن (عليه السلام ) براى مردم خطبه خواند و حق خود (يعنى حقوق رهبرى ) را براى مردم بيان كرد، ياران پدرش با آن حضرت بيعت كردند، بر اين اساس كه هركه با او مى جنگد، بجنگند و با هر كه با او در صلح هست ، در صلح باشند.

(( ابواسحاق سبيعى )) و ديگران نقل كرده اند: در صبح آن شبى كه اميرمؤ منان على ( عليه السلام ) از دنيا رفت ، امام حسن (عليه السلام ) براى اصحاب سخنرانى كرد، پس از حمد و ثناى الهى و درود فرستادن بر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود:

(( شب گذشته مردى از ميان شما رفت كه پيشينيان در كردار نيك ، از او پيشى نگرفتند و آيندگان در رفتار، به او نخواهند رسيد، او همواره همراه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) با دشمنان جنگيد وبا نثار جانش از حريم پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دفاع نمود، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) هنگام روانه كردن او به سوى جبهه ها، پرچمش را به او مى داد، جبرئيل در جانب راست او و ميكائيل در جانب چپ او، آن حضرت را درميان مى گرفتندوازجبهه برنمى گشت تاخداوند،فتح و پيروزى را به دست او ايجادكند.

در همان شبى كه عيسى بن مريم (عليه السلام ) به سوى آسمان عروج كرد و حضرت يوشع بن نون وصىّ موسى (عليه السلام ) وفات يافت ، از دنيا رفت و از مال دنيا جز هفتصد درهم باقى نگذارد، اين هفتصد درهم از جيره اى بود كه از حق بيت المال خود زياد آمده و مى خواست با آن خادمى براى خانواده اش خريدارى كند، در اين هنگام گريه گلوى امام حسن را گرفت و گريه كرد و همه حاضران با او گريه كردند )) . سپس ‍ فرمود:

(( من پسربشير(مژده دهنده ، يعنى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) ) هستم ، من پسر نذير (هشدار دهنده يعنى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) )هستم ، من پسر كسى هستم كه به اذن خدا مردم را به سوى خدا دعوت مى كرد، من پسر چراغ تابناك هدايت هستم ، من از خاندانى هستم كه خداوند، پليدى و ناپاكى را از آنان دور ساخت و آنان را به طور كامل پاكيزه نمود. (137) من ازخاندانى هستم كه خداونددوستى به آنان را در قرآنش واجب كرده و فرموده است :

(... قلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْلَهُ فِيها حُسْناً ... ). .(138)

اى پيامبر! بگو من پاداشى براى رسالت نمى خواهم ، مگر دوستى در حق خويشاوندان و هركه نيكى كند، بر نيكى او بيفزاييم )) .

منظور از (( حسنه )) (نيكى ) در اين آيه ، دوستى ما خاندان است و سپس (سخنرانى را به پايان رساند و) نشست .

صادق شرفی بازدید : 12 دوشنبه 07 اسفند 1391 نظرات (0)

ويژگيهاى زندگى امام حسن (ع )

بعد از اميرمؤ منان على (عليه السلام ) مقام امامت به فرزندش امام حسن (عليه السلام ) رسيد. مادر امام حسن (عليه السلام ) حضرت فاطمه سرور بانوان دو جهان ، دختر پيامبر اسلام ، سيّد رسولان ، حضرت محمد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، كُنيه او (( ابومحمّد )) مى باشد.

او در شب نيمه ماه رمضان سال سوّم هجرى (135) در مدينه چشم به اين جهان گشود، مادرش حضرت فاطمه - سلام اللّه عَلَيها - روز هفتم تولدش اورا در پارچه حرير بهشتى - كه جبرئيل آن را براى پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورده بود - پيچيد و نزد پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورد، پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) او را (( حسن )) ناميد و گوسفندى براى او قربانى كرد، اين مطلب را جمعى ، از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده اند.

امام حسن ( عليه السلام )ازنظراخلاق وروش وسيادت ،شبيه ترين مردم به رسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود، اين موضوع را جماعتى از انس بن مالك نقل كرده اند كه او گفت :

(( لَمْ يَكُنْ اَحَدٌ اَشْبَهُ بِرَسُولِ اللّهِ (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) مِنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِي )) .

(( هيچ كس نبود كه مانند حسن (عليه السلام ) به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) شباهت داشته باشد )) .

روايت شده : حضرت فاطمه - سلام اللّه عَلَيها - حسن و حسين (عليهماالسلام ) را به حضور رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورد آن هنگام كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در بستر بيمارى و رحلت بود، عرض كرد: (( اى رسول خدا! اين دو نفر، فرزندان تو هستند، پس چيزى را از طريق ارث به آنان برسان )) .

پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود:

(( اَمَّاالْحَسنُ فَاِنَّ لَهُ هَيْبَتِى وَسَوْدَدِى وَاَمَّا الْحُسَيْنُ فَاِنَّ لَهُ جُودى وَشُجاعَتِى )) .

(( اما حسن (عليه السلام ) پس براى اوست وقار و شكوه و بزرگوارى من ، و اما حسين (عليه السلام ) پس از براى اوست سخاوت و شجاعت من )) .

صادق شرفی بازدید : 21 یکشنبه 08 بهمن 1391 نظرات (0)
براى ازدواج چه دارى  

وقتى على (عليه السلام ) از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم راجع به فاطمه (عليه السلام ) خواستگارى كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مسرور و شادمان تبسم نموده و فرمود: آيا براى اين امر چيزى دارى ؟
على (عليه السلام ) عرض كرد پدر و مادرم فداى شما يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ، من چيزى را از شما پنهان نمى كنم آنچه دارم يك شمشير و يك زره و يك شتر آبكش (يا اسب ) است و جز اينها چيزى ندارم ، نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شمشير براى تو لازم است زيرا تو مرد جنگ هستى و با آن در راه خدا جهاد مى كنى و شتر نيز از لوازم زندگى تست كه بايد با آن آبكشى نموده و براى اهل و عيال خود كسب روزى كنى و در مسافرت ها بارت را بر آن حمل نمايى ، فقط زره تو مى ماند كه من آنرا به مهر زهرا (عليه السلام ) مى پذيرم يا على (عليه السلام ) مى خواهى ترا بشارتى دهم .
عرض كرد: بلى پدرم و مادرم فداى شما باد. فرمود: ترا بشارت باد كه خداى تعالى فاطمه (عليه السلام ) را به تو در آسمان تزويج نمود. پيش از اينكه من او را در زمين به تو تزويج كنم .

صادق شرفی بازدید : 20 یکشنبه 08 بهمن 1391 نظرات (0)
تربيت على (ع ) در دامان پيامبر (ص ) 

وقتى فاطمه بنت اسد مادر گرامى حضرت امير (عليه السلام ) آن حضرت را به دنيا آورد، از عمر مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سى سال مى گذشت . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آن كودك را سخت دوست مى داشت از اين رو به مادرش فاطمه بنت اسد گفت : گهواره على (عليه السلام ) را در كنار بستر من بگذار! از آن پس رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تربيت و پرورش بيشتر على را به عهده گرفت و به هنگام شستشو خودش على (عليه السلام ) را مى شست و شير به دهانش ‍ مى ريخت و در موقع خواب گهواره اش را تكان مى داد و در بيدارى با او سخن مى گفت ، و او را بر سينه خود مى فشرد... و هميشه او را به دوش ‍ مى گرفت و در كوهها و دره ها و بيابانهاى مكه او را به گردش ‍ مى برد.

صادق شرفی بازدید : 35 شنبه 16 دی 1391 نظرات (0)

در اینجا به ذکر فرزندان امیر مؤمنان علی (ع) و تعداد آنان و نامهای آنان می پردازیم و به مختصری از امور مربوط به آنان اشاره می نماییم. امام علی (ع) دارای 27 فرزند پسر و دختر بود:1- امام حسن (ع)    2- امام حسین (ع)   3- زینب کبری – سلام الله علیها         4- زینب صغری که کنیه اش (( ام کلثوم )) بود.       (( مادر این چهار فرزند، حضرت فاطمۀ بتول، سرور زنان دو جهان، دختر سید رسولان و خاتم پیامبران، محمد (ص) است)).

5- محمد (معروف به محمد حنفیه) که کنیه اش ابوالقاسم بود، مادرش ((خوله)) دختر جعفر بن قیس الحنفیه نام داشت.                                                                         

6 و 7- عمر و رقیه که دوقلو بودند و مادرشان ((ام حبیب)) دختر ربیعه بود.                 

8- عباس            9- جعفر            10- عثمان           11-عبدالله     

((  این چهار نفر در کربلا همراه برادرشان امام حسین (ع) به شهادت رسیدند، مادرشان ((اُم البنین)) دختر حزام بن خالد بن جعفر بن دارم می باشد)).                                    

12- محمد اصغر که کنیه اش ابوبکر بود.           13- عبیدالله (این دو فرزند نیز در کربلا همراه برادرشان امام حسین (ع) به شهادت رسیدند، مادرشان ((لیلی)) دختر مسعود دارمی است).        14- یحیی که مادرش ((اسماء بنت عُمیس خثئمی)) بود.          

15- اُم الحسن     16- رمله (مادر این دو ((اُم سعید)) دختر عروه بن مسعود ثقفی بود).

17- نفسیه     18- زینب صغری     19- رقیه صغری     20- اُم هانی      21- ام الکرام

22- جمانه که کنیه اش اُم جعفر بود       23- امامه       24- اُم سلمه       25- میمونه

26- خدیجه      27- فاطمه (این یازده نفر از مادران مختلف بودند).               

حضرت فاطمۀ زهرا – سلام الله علیها – بعد از پیامبر (ص) پسری سقط کرد که رسول خدا (ص) در آن وقت که او در رحم مادر بود نامش را ((محسن)) گذاشت.(این کودک، بر اثر حمله منافقان به خانه حضرت علی (ع) و سوزاندن در، و فشار دادن آن، و قرار گرفتن حضرت زهرا(س) در بین در و دیوار، سقط شد)                 بنابراین، مطابق قول شیعه، فرزندان امیرمؤمنان علی (ع) 28 نفر بودند، خداوند آگاهتر و حاکمتر است.      
صادق شرفی بازدید : 17 شنبه 16 دی 1391 نظرات (0)

حضرت علی (ع) قبل از سپیده دم شب جمعه 21 ماه رمضان سال چهلم هجرت، دار دنیا را وداع کرد، و بر اثر ضربتی که بر فرقش زدند به شهادت رسید، این ضربت را ((ابن ملجم مرادی)) _لعنت خدا بر او باد_ در مسجد کوفه بر آن حضرت وارد ساخت، امام علی (ع) سحر شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت، از خانه به سوی مسجد روانه شد، ابن ملجم از آغاز آن شب در کمین آن حضرت بود، آن حضرت (طبق معمول) به مسجد آمد و مثل همیشه خفتگان را برای نماز بیدار می کرد، ابن ملجم در میان خفتگان بیدار بود وی خود را به خواب زده و کارش را پنهان نموده بود که ناگهان برخاست و به علی (ع) حمله کرد و شمشیر زهرآگین خود را بر فرق مقدس علی (ع) وارد نمود. علی (ع) پس از این حادثه، بستری شد تا اینکه در ثلث آخر شب بیست و یکم، مظلومانه به لقای حق پیوست و شهد شهادت نوشید {ولی طبق مدارک متعدد، آن حضرت در محراب عبادت، هنگام نماز، ضربت خورد- در اینجا به ذکر چند مدرک می پردازیم: کشف الغمه،ج2،ص63. امالی طوسی،ج9،ص650، بحار،ج41،ص205و206.}                                        

آن بزرگوار قبلا از چنین حادثه ای آگاه بود و به مردم خبر می داد،(چنانکه در این باره روایاتی ذکر می شود). به دستور خود آن حضرت، کار غسل و کفن نمودن آن حضرت را دو پسرش حسن و حسین (ع) انجام دادند، سپس جنازه آن حضرت را به سوی سرزمین (( غری)) یعنی نجف کوفه بردند و در آنجا به خاک سپردند و طبق وصیت آن حضرت، قبرش را پنهان نمودند) زیرا آن حضرت می دانست که بعد از او، بنی امیه روی کار می آیند و بر اثر دشمنی و کینه دوزی و خباثتی که دارند به هر گونه کار زشت (حتی نبش قبر و توهین به جنازه) دست می زنند، از این رو قبر آن حضرت در دوران زمامداری بنی امیه، همچنان مخفی بود تا اینکه امام صادق (ع) پس از روی کار آمدن بنی عباس، آن را نشان داد؛ وقتی که از مدینه به سوی ((حیره))(سه منزلی کوفه) برای دیدار منصور دوانیقی، رهسپار بود، قبر علی (ع) را زیارت کرد، به این ترتیب، شیعیان، قبر آن حضرت را شناختند و دریافتند که آنجا محل زیارت اوست(درود بی کران خداوند بر او و بر دودمان پاکش باد) او هنگام شهادت 63 سال داشت.

صادق شرفی بازدید : 24 شنبه 02 دی 1391 نظرات (0)

امامت علی(ع) بعد از پیامبر (ص) سی سال طول کشید، در این سی سال، 24سال و چند ماه بر اساس تقیه و مدارا با آنان که بر سر کار بودند، بسر برد، و از دخالت در احکام و بیان حقایق، ممنوع بود و پنج سال و چند ماه که (زمام امور مسلمین را به دست گرفت) اشتغال به جهاد با منافقین از بیعت شکنان (مانند طلحه و زبیر) و منحرفین از حق (مثل معاویه و پیروانش) و خارج شدگان از دین (مانند خوارج) داشت و گرفتار آشوب گمراهان بود، چنانکه پیامبر اسلام (ص) سیزده سال در دوران نبوتش (در مکه) همواره در ترس و زندان و فرار و دوری از اجتماع بود و نمی توانست با کافران، پیکار کند و قدرت آن را نداشت که مسلمین را از آزار و شکنجه آنان محافظت نماید، سرانجام (از مکه به سوی مدینه) هجرت کرده و ده سال در مدینه به جهاد با مشرکان پرداخت و گرفتار کارشکنیهای منافقین بود تا اینکه از دنیا رحلت کرد و خداوند او را در بهشت برین ساکن نمود.

صادق شرفی بازدید : 29 جمعه 01 دی 1391 نظرات (0)

4-امیرمؤمنان علی (ع) و برادرانش (طالب، عقیل و جعفر)نخستین کسانی هستند که از دو سو (هم از ناحیۀ پدر وهم از ناحیۀ مادر) از نسل هاشم بن عبد مناف هستند، به این خاطر و به خاطر نشو و پرورش آن حضرت در دامان رسول خدا(ص) و تحصیل کمالات معنوی از او، به دو شرافت نایل گردید (شرافت نسب و شرافت پرورش و آموزش از دامان فرهنگ ساز رسول خدا(ص).

5-علی (ع) نخستین فردی بود که قبول اسلام کرد و به خدا و رسولش ایمان آورد و هیچ کس از اهل بیت رسول خدا(ص) و از اصحاب، در این جهت به او نرسید و او نخستین مردی بود که پیامبر (ص) او را دعوت به اسلام کرد و او آن را پذیرفت و همواره از دین اسلام حمایت می کرد و با مشرکان مبارزه می نمود و از حریم ایمان دفاع می کرد و گمراهان و سرکشان را سرکوب می نمود و دستورات دین و قرآن را منتشر می ساخت و به عدالت، حکم می کرد و به کارهای نیک دستور می داد.

6-علی (ع) بعد از بعثت رسول خدا (ص) تا رحلت آن حضرت یعنی در طول 23سال، همواره همراه، همراز و همکار پیامبر (ص) بود، در سیزده سال قبل از هجرت (در بحران مبارزۀ شدید با مشرکان) شریک تنگاتنگ غمهای پیامبر (ص) بود، بیشترین دشواریها و رنجهای این دوره را تحمل نمود و ده سال بعد از هجرت به سوی مدینه، یگانه مدافع اسلام و پیامبر (ص) از شر مشرکان بود و برای حفظ جان (و هدف) پیامبر (ص) با کافران جنگید و در این راستا جانش را در طبق اخلاص نهاد و فدای پیامبر (ص) و سپر بلا برای اسلام نمود و این شیوه ادامه داشت تا آن هنگام که رسول خدا (ص) رحلت کرد و خداوند او را یه سوی بهشت خود برد و در ارجمندترین جایگاه بهشتی، جایش داد، هنگام رحلت رسول خدا (ص) ، علی (ع) 33سال داشت.

صادق شرفی بازدید : 40 جمعه 24 آذر 1391 نظرات (0)

۱- علی (ع) نخستین امام مؤمنین و رهبر مسلمانان و اولین خلیفه بعد از رسول خدا، پیامبر راستین و امین اسلام محمد بن عبدالله خاتم پیامبران - صلوات خدا بر او و دودمان پاکش باد - است. او که برادر و پسر عمو و وزیر پیامبر(ص) و داماد آن حضرت؛ یعنی شوهر دخترش حضرت فاطمۀ زهرا - سلام الله علیها - سرور بانوان دو جهان است، امیرمؤمنان علی بن ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، سرور اوصیا - بهترین صلوات و سلام بر او باد -.

۲- کنیۀ علی (ع) ابو الحسن است، او در روز جمعه سیزدهم رجب سال سی ام ((عام الفیل))(ده سال قبل از بعثت) در مکه در بیت الحرام داخل کعبۀ خدا، دیده به این جهان گشود که هیچ کس قبل از او و بعد از او، در این خانۀ خدا تولد نیافت و نمی یابد و این نشانگر موهبت و احترام و توجه خاص خداوند به وجود علی (ع) است و بیانگر مقام بسیار ارجمند اوست.

۳-مادر آن بزرگوار، فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف (س) است که برای رسول خدا (ص) (نیز) همچون یک مادر بود و رسول خدا(ص) در دامن او رشد کرد و آن حضرت همیشه سپاسگزار نیکیهای او بود. فاطمه بنت اسد، در صف نخستین ایمان آوردگان به اسلام، ایمان اورد و همراه جمعی از مهاجرین با آن حضرت به سوی مدینه هجرت کرد و وقتی که از دنیا رفت، پیامبر(ص) او را با پیراهن مخصوص خود کفن نمود تا به وسیله آن از آزار حشرات زمین حفظ گردد و در قبر او (قبل از دفنش) خوابید تا بدین وسیله فشار قبر به او نرسد و اقرار به امامت پسرش امیر مؤمنان علی(ع) را به او تلقین کرد، تا پس از دفن، وقتی از او در مورد آن سؤال شد بتواند پاسخ دهد و این همه توجهات مخصوص پیامبر(ص) به مادر علی(ع) به خاطر آن مقام ارجمندی بود که او در نزد پروردگار و نزد آن حضرت داشت.

صادق شرفی بازدید : 27 چهارشنبه 15 آذر 1391 نظرات (1)
دوستان عزیز، ضمن تشکر از بازید شما از این سایت به اطلاع می رسانم که این سایت به تازگی درست شده است و در روزهای آینده مطالبی در آن گذاشته خواهد شد که هر روز مطالب جدیدی به آن اضافه خواهد شد.
درباره ما
زندگینامه 12امام، داستان و احادیث مرتبط با 12امام
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 29
  • بازدید ماه : 28
  • بازدید سال : 241
  • بازدید کلی : 3,490