loading...
12 امام
صادق شرفی بازدید : 19 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (0)

جلوگيرى مروانيان از دفن جنازه

پس از آنكه امام حسن (عليه السلام ) چشم از جهان فروبست ، امام حسين (عليه السلام ) طبق وصيّت ، بدن او را غسل داد و كفن كرد و آن را بر تابوتى گذارد و براى تازه كردن ديدار به سوى قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) حمل نمود. مروان (كه آن هنگام از طرف معاويه فرماندار مدينه بود) با اطرافيانش (بنى اُميّه ) تصوّر كردند كه امام حسين (عليه السلام ) مى خواهد جسد برادرش را كنار قبر رسول خدا دفن نمايد، لذا با دارودسته خود اجتماع كردند و لباس جنگ پوشيدند تا از آن جلوگيرى نمايند.

وقتى كه امام حسين (عليه السلام ) جنازه برادر را به جانب قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورد تا تجديد عهد نمايد، مروانيان از هرسو به گرد هم آمدند، (( عايشه )) نيز سوار بر استر شده و به آنان پيوست و فرياد مى زد:

(( ما لِى وَلَكُمْ تُرِيدُونَ اَنْ تَدْخُلُوا بَيْتِى مَنْ لا اُحِبُّ )) .

(( ما را به شما چكار؟ آيا مى خواهيد شخصى را به خانه من وارد كنيد كه من او را دوست ندارم )) .

و مروان مى گفت : (( چه بسا جنگى كه بهتر از شادى و آسايش است ، آيا عثمان در دورترين نقطه مدينه دفن گردد ولى حسن پيش قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دفن شود؟! هرگز اين كار نخواهد شد تا من شمشير به دست دارم (و قدرت در دست من است )) .

نزديك بود فتنه و درگيرى شديدى بين بنى اُميّه و بنى هاشم روى دهد عبداللّه بن عبّاس با شتاب نزد مروان رفت و به او چنين گفت : (( اى مروان ! از هرجا كه آمده اى به همانجا برگرد، ما قصد نداريم كه حسن (عليه السلام ) را در كنار قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) به خاك بسپاريم بلكه قصد ما اين است كه با زيارت قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) ديدارمان را با آن حضرت تازه كنيم ، سپس جنازه را به كنار قبر جدّه اش فاطمه (بنت اسد (عليهاالسلام ) ) مى بريم و طبق وصيت آن حضرت و همانجا به خاك مى سپاريم و اگر امام حسن (عليه السلام ) وصيت مى كرد كه جنازه اش ‍ در كنار قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دفن شود به خوبى مى دانستى كه تو عاجزتر از آن هستى كه ما را از اين كار منع كنى ، ولى خود آن حضرت داناتر به خدا و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) و نگهدارى حرمت قبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، از اينكه توهين وويران گرددچنانكه ديگرى اين كارراكردوبدون اذن او، داخل خانه اش ‍ شد )) .

سپس ابن عباس به عايشه رو كرد و گفت :

(( واسَوْاءَتاهُ! يَوْماً عَلى بَغْلٍ وَيَوْماً عَلى جَمَلٍ تُرِيِديِنَ اَنْ تَطْفِئِى نُورَاللّهِ وَتُقاتِليِنَ اَوْلِياءَاللّهِ، اِرْجِعِى ... )) .

(( اين چه رسوايى و بى شرمى است ؟ روزى سوار بر استر و روزى سوار بر شتر مى شوى و مى خواهى نور خدا را خاموش كنى و با دوستان خدا بجنگى ، برگرد از آنچه ترس داشتى كار مطابق خواسته تو شده و آنچه را دوست دارى به آن رسيده اى (آرام باش كه ما تصميم بر دفن جنازه امام حسن (عليه السلام ) در كنار قبر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نداريم ) و سوگند به خدا - گرچه طول بكشد - روزى خواهد آمد كه خداوند انتقام اين خاندان نبوّت را از شما بگيرد )) . .(139)

امام حسين (عليه السلام ) به پيش آمد و فرمود: (( اگر وصيت امام حسن (عليه السلام ) به من نبود كه حتى به اندازه شيشه خون حجامتگرى در مورد من خونريزى نشود، شما به خوبى مى فهميديد كه چگونه شمشيرهاى خدا در مورد شما به كار گرفته مى شد (و شما را سر جاى خود مى نشاند) شما رشته پيمانهاى ميان ما و خود را گسستيد و آنچه را كه ما با شما شرط كرديم ، نابود كرديد )) .

سپس امام حسين (عليه السلام ) با همراهان ، جنازه امام حسن (عليه السلام ) را به سوى بقيع بردند و در كنار قبر جدّه اش فاطمه بنت اسد (مادر على (عليه السلام ) ) به خاك سپردند.

امام حسن (عليه السلام ) در روز 28 صفر سال پنجاه هجرى در حالى كه 48 سال از عمرش مى گذشت ازدنيارفت ،دوران خلافتش ده سال بود،برادرووصيّش امام حسين ( عليه السلام ) جنازه او را غسل داد و كفن كرد و در كنار قبر جدّه اش فاطمه بنت اسد، به خاك سپرد.

درباره ما
زندگینامه 12امام، داستان و احادیث مرتبط با 12امام
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 37
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 36
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 37
  • بازدید ماه : 36
  • بازدید سال : 249
  • بازدید کلی : 3,498